گفته می شود نخستین بار پایه گذار آرتش بر مبنای رده و رسته سوار و پیاده نیزه دار و پیاده کمان دار در دوران یکی از پادشاهان هخامنشی و با الگوبرداری از نیروهای منظم دشمنان آشوری روی داد.
در دوران هخامنشی جدا از نیروهای ساتراپی ها از اقوام گوناگون و قبایل یک نیروی ده هزار نفره متحد الشکل بنام گارد جاویدان وجود داشت. اشکانیان بیش از اندازه وابسته به سواران سبک اسلحه کماندار و سنگین اسله زره پوش بوده و به همین دلیل محاصره و فتح دژ بویژه هنگام نبرد با رومیان را دشوار می پنداشتند ولی در دوران ساسانیان با وجود اهمیت ویژه زبده سواران سنگین اسلحه زره پوش, پیاده نظام هم دارای اعتبار شد.
از ان زمان تا ایجاد نظام جدید به هنگام جنگ با روسیه در عمل نیروهای متحد الشکل و ثابتی در ایران وجوئد نداشته است. البته شاه عباس سعی داشت برای هر واحد مختلف نظامی پارچه ای ویژه از اروپاییان خریداری نماید زیرا در ان سال ها به دلیل پیشرفت صنعت در اروپا به تدریج ارزش پارچه های بادوام فرنگی بر ایرانیان آشکار شده بود.
در دوران نادر شاه بخشی از سپاهیان همچون ریکاها که مامور حفظ انتظام در اردو و تهیه سیورسات بودند از کلاه متحد الشکلی استفاده می نمودند اما با توجه به اهمیت و ارزش رو به فزونی پیاده نظام به سواره نظام در ان قرن نادر شاه به فکر متحد الشکل نمودن سربازان پیاده با اونیفرم های سرخ رنگ بریتانیایی و یا هلندی و با کلاه پاپاخ ایرانی بود که عمرش کفاف نداد و پایه گذاری نیروهای متحد الشکل بر دوش عباس میرزا افتاد.
بنیه ضعیف اقتصاد دوران قاجار هیچگاه اجازه تهیه پوشش درخوری برای قشون را نمی داد و نگاره های برجای مانده نشان دهنده وضع اسفناک سربازان می باشد و در اواخر قرن نوزدهم قزاقخانه در عمل منظم ترین نیروی ایران در مقایسه با نظام بی سروسامان طرح اتریشی و سواران ایلیاتی بوده است.
در دوران پهلوی اول سعی فراوانی در ایجاد آرتشی زیبنده کشور شد اما در عمل سرو وضع سربازان و بویژه در یگان های دور از مرکز به هیچ روی تعریف نداشت و لنگه برنج و خیک روغن و شقه گوشت و گونی شکر جیره آشپزخانه به جیب دوستان سرآزیر می شد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آئیننامه لباس ارتش شاهنشاهی ایران - جلد 1
در دوران هخامنشی جدا از نیروهای ساتراپی ها از اقوام گوناگون و قبایل یک نیروی ده هزار نفره متحد الشکل بنام گارد جاویدان وجود داشت. اشکانیان بیش از اندازه وابسته به سواران سبک اسلحه کماندار و سنگین اسله زره پوش بوده و به همین دلیل محاصره و فتح دژ بویژه هنگام نبرد با رومیان را دشوار می پنداشتند ولی در دوران ساسانیان با وجود اهمیت ویژه زبده سواران سنگین اسلحه زره پوش, پیاده نظام هم دارای اعتبار شد.
از ان زمان تا ایجاد نظام جدید به هنگام جنگ با روسیه در عمل نیروهای متحد الشکل و ثابتی در ایران وجوئد نداشته است. البته شاه عباس سعی داشت برای هر واحد مختلف نظامی پارچه ای ویژه از اروپاییان خریداری نماید زیرا در ان سال ها به دلیل پیشرفت صنعت در اروپا به تدریج ارزش پارچه های بادوام فرنگی بر ایرانیان آشکار شده بود.
در دوران نادر شاه بخشی از سپاهیان همچون ریکاها که مامور حفظ انتظام در اردو و تهیه سیورسات بودند از کلاه متحد الشکلی استفاده می نمودند اما با توجه به اهمیت و ارزش رو به فزونی پیاده نظام به سواره نظام در ان قرن نادر شاه به فکر متحد الشکل نمودن سربازان پیاده با اونیفرم های سرخ رنگ بریتانیایی و یا هلندی و با کلاه پاپاخ ایرانی بود که عمرش کفاف نداد و پایه گذاری نیروهای متحد الشکل بر دوش عباس میرزا افتاد.
بنیه ضعیف اقتصاد دوران قاجار هیچگاه اجازه تهیه پوشش درخوری برای قشون را نمی داد و نگاره های برجای مانده نشان دهنده وضع اسفناک سربازان می باشد و در اواخر قرن نوزدهم قزاقخانه در عمل منظم ترین نیروی ایران در مقایسه با نظام بی سروسامان طرح اتریشی و سواران ایلیاتی بوده است.
در دوران پهلوی اول سعی فراوانی در ایجاد آرتشی زیبنده کشور شد اما در عمل سرو وضع سربازان و بویژه در یگان های دور از مرکز به هیچ روی تعریف نداشت و لنگه برنج و خیک روغن و شقه گوشت و گونی شکر جیره آشپزخانه به جیب دوستان سرآزیر می شد.